♈️ به مناسبت هفته دفاع مقدس و خاطرات گذسته قصرشیرین
🌴چای و گپ و آن سال ها🌴
✍ دکتر کریم عزتی زاده کلهر
🌴 خیابان های قصر شیرین همیشه شلوغ و زیبا بود و مردمی فراوان در رفت و امد بودند ، چهره ها خندان و قدم ها روان و زندگی به روی همه لبخند می زد. فرده فروشی ها و چینی فروشی ها و لباس فروشی ها و عطر و هدیه فروشی ها همیشه محل های شلوغ و پر هیاهو و نمونه ای از بازار زیبای مشرق زمین بود ، هندوستانی کوچک در غرب ایران جای پای خود را باز کرده بود و در گستره ان همه ادیان و آئین ها و رسم و سنت های مختلف در دوستی و صلح به حیات خود ادامه می دادند.قصر، بوی شیرین و زیبایی و خوشحالی می داد ، حیاتی خسروانی داشت، رنگارنگ و خجسته و تبرک شده خدایی بود ، قصر شیرین پر از کار و مشغولیات و زندگی بود، از شهر های مختلف ایران ،خصوصا پایتخت نشینان به سمت قصر شیرین و در بهاران و گرما و آفتاب و به سوی درخت های زیبای خرمایش سرازیر می شدند، کناره های رود الوند ، از یک سو و از ان سوی دیگر قره قان دره که به نخلستان های خرما سرک می کشید، زیبا پوشان قصر شیرینی ، ناز می دادند و ناز می فروختند، الوند تمیز و زیبا و پر از حیات بود ، از بان افشار که به سمت میدان مرکزی شهر چشم می انداختی ، در همه جا میوه های تازه و زیبا و تمیز چشم را می زدند و گاهی ما دانش آموزان بزرگترین موز را شکار می کردیم و قیمت آنها دانه ای ده ریال بود ،موزها را در قصر شیرین، دانه ای می فروختند.
🌴 نارنج و ترنج و بوی نارنگی به مشام می رسید.علی ماهی در جنب و جوش و تب و تاب بود و انگار داروغه شهر بود. گاراژ باواخانی اطراقگاه اتوبوس های گیلان غرب بودند که از گاراژ زنده یاد حاج خانبابا محمدی از گیلان غرب می امدند و رابطه کاری و دوستی زیبایی بین زنده یاد صیدخان محمدی و برادران باواخانی شکل گرفته بود و این رابطه حلقه دوستی را بین قصر شیرین و گیلان غرب محکم تر کرده بود ، این اتوبوس ها پر از مسافرانی بودند که از گیلان غرب به قصر شیرین و یا بر عکس مسافرها را می آوردند. سینماهای قصر شیرین همیشه تازه ترین فیلم ها را به نمایش می گذاشتند،فاصله داش غلام ،سفر، ممل امریکایی، و...بهروز وثوقی، سعید راد، منوچهر وثوق، بیک ایمانوردی، ناصر ملک مطیعی، گوگوش مرجان ..تصویرهایشان همیشه سینماها را مزین می کردند و کومیرهای ما بودند ، هنرمندان و خواننده ها و هنر پیشه ها نیز موقع بهاران به قصر شیرین می آمدند تا هوا و گرما و زیبایی آن را لمس کنند ، بارها عهدیه و ستار و بیک ایمان وردی را با چشم های خودمان دیدیم و حتی آنها را دنبال می کردیم که بیشتر و از نزدیک تر ببینیم.
🌴 در نزدیکی سینماها و در هوای آزاد جگر فروشی ها و فرنی فروش ها و شلغم و باقلا فروش ها کار می کردند و هر دم اگر پولی در جیبمان می بود با آنها خوش و بش می کردیم ، کتاب خانه بزرگ و زیبای قصر شیرین در بغل پارکی که اسم آن یادم رفته، محل گپ و خوش نشینی و کتاب خوانی ما بود.
🌴 دبیرستان مداین با بچه نخبه هایش که در آن روزگار ریاضی نیز مد شده بود، هیجان خاصی داشت. دبیرستان دخترانه شاهدخت نیز خود آرایشی بر این هیجان و حیات بود، سبزه رویان خوش پوش آخرین مدل های خود را ساز و برگ می کردند و دسته ، دسته خیابان های زیبای شهر را گل پاشی می کردند. حیات سبز و قشنگ و خودمانی بود ، زندگی لبریز از عشق و دوست داشتن در قصر شیرین بود و فرهاد و شیرین را حماسه می کرد.یاد آن دوران خوش و برای زنده کردن آن دوران زندگی خواهیم کرد و دوست خواهیم داشت.
🌴 روزی خواهد رسید که در کناره های الوند همه با هم چپله ریزان دست خواهیم گرفت و سرود یار دبستانی را خواهیم خواند و خورشید و گرمای شهر را بر تنمان جاری خواهیم نمود و خواهیم خواند و شعر صبا سینا را ورد زبان خواهیم نمود:
پشت اون کوه بلند
روی اون تپه زیبا و قشنگ
شهری از جنس محبت
گل و گندم و عطر نارنج بوی الوند
پیداست روز روز خاطره پابرجاست
شب
شب ستاره و مهتاب آه
ای آه شهر محبوب کودکی
تو را همواره یاد خواهم کرد
و من می گویم ،بچه ها موهای سرمان به سپیدی گراییده ، اما هنوز عاشق هستیم، در میان دریای جمعیت ، در ازادی و صلح، چشمم ، چشم به راه حسین باواخانی، کتی خاموشی ، ثریا احمدی ، بتول میرزایی و علی رستمیان (شادی)، فرهاد صالحانی و مسعود مصری ..می باشد، هم می خندم و هم گریه می کنم...بان قلعه ،چهار قاپی ،کاخ خسرو، حوش کری،کاروان سرای عباسی ، نهر شاه گدار ، قلعه جوان میر ، حاجی قلعه سی، هزاران سال قبل از ما و بعد از ما نیز خواهند بود
🌴 بچه های ما متل های زیبای خسرو و شیرین و فرهاد را در عشق هایشان خواهند خواند ، هر چند دنیا ، دنیای دیگری خواهد بود
ادامه مطلب