انديشه قصرشيرين
 
سياسي ،اجتماعي، فرهنگي

اندیشه قصرشیرین " سال‌هاست که خبرهای دهشت‌ناک هر روز به گوشمان می‌رسد، به طوری که به خبر بد عادت کرده‌ایم. گویی بدون شنیدن خبرهای بد هفته‌ها و روزهایمان سپری نمی‌شوند و خاطره‌سازی‌هایمان تنها با این خبرهای بد است.

چنان‌چه گویی ماه‌های هر سال را با واقع دردناک آن سال به خاطر می‌آوریم... حوادث و وقایع تلخی که فردی یا جمعی‌اند اما در نهایت در فردی‌ترین شکل خود نیز بعدی اجتماعی دارند و تمامی جامعه را درگیر خود می‌کند.

نکته اما استیصال یک جامعه است. درماندگی میلیون‌ها نفر از انجام کاری در برابر این همه خبر بد؛ منفعل بودن جمعیت کثیری از آدم‌ها که فقط نظاره‌گر و حتی قربانی این وقایع‌اند، و دریغ از توان انجام کاری در جهت بهبود وضعیت، حتی بهبود وضعیت فردی خود.

مسأله بی‌پناهی میلیون‌ها انسان است؛ بعضی خوشحال از اینکه هنوز قربانی فجاعی که هر روز اخبارش می‌آید نیستند،‌ برخی ناراحت از اینکه چرا هنوز زنده‌اند اما شهامت مردن هم ندارند. برخی هم چنان خود را تافته جدابافته و از آن‌جای فیل افتاده می‌دانند که از کنار بدترین خبرها هم به راحتی می‌گذرند.

بعد از این‌همه سال و اینهمه واقعه و رویداد خرد و کلان، بعد از اینهمه خبر بد در چند دهه‌ی اخیر، آن‌چه بیش از هر خبری ترسناک و غم‌انگیز است، عادت کردن ما به این خبرها و به این وضعیت است. امروز آنچه بیش از هر خبری دهشت‌ناک است وا دادن و عادی شدن همه‌چیز برای ماست.

این که دیگر هیچ خبری رویمان هیچ تأثیری ندارد، با هیچ خبری هیچ چیز تغییر نخواهد کرد، این که همه می‌دانیم اوضاع خیلی خراب‌تر از این حرفهاست و هیچ‌کس قرار نیست کاری کند، هیچ اتفاق خوبی قرار نیست رخ دهد، .... و به قول فروغ هیچ‌کس دیگر به هیچ چیز نیاندیشید.... جامعه‌ای مسأصل و درمانده... چه جامعه‌ی بیچاره و آدم‌های حقیر و بی‌مایه‌ای هستیم ما...

ای کاش شهامتش را داشتیم که در همین حد حقارت خود را بپذیریم بلکه روزی برای بازگرداندن عزت نفس بر باد رفته‌مان کاری کنیم....


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ توسط اردشير ردگاه