انديشه قصرشيرين
 
سياسي ،اجتماعي، فرهنگي

اندیشه قصرشیرین " باکری وقتی سیل منطقه تحت مدیریتش را فرا می گیرد و خواب و خانواده را بر خود حرام میکند و به کمک سیل زدگان آنهم از محلات مستضعف نشین ارومیه می شتابد

در سیل ارومیه باکری متوجه خانه‌ای می شود که آب آن را فراگرفته. در حیاط خانه پیرزنی فریاد می‌کشد و کمک می‌خواهد. مهدی باکری در را هل داده و باز می کند. آب تا بالای زانو رسیده است

مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست میکند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید باکری به کوچه می دود و وانت آتش‌نشانی را پیدا میکند و به خانه پیرزن می آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو می رود و آب مکیده میشود. پمپ کار می‌کند و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشود. مهدی غرق گل و لای شده. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی می کند

پیرزن که حالش بهتر شده است شروع می کند به دعا کردن باکری و می گوید: خدا خیرت بدهد پسرم آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه ای که شهید باکری وسایل را جمع می کند و از خانه بیرون می رود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۸ توسط اردشير ردگاه